عشق حقیقی

همه چی هست!!!

هر لحظه با گذشته وداع کن.

هر لحظه خود را از گذشته پاک کن.

در دنیای شناخته بمیر تا به دنیای نا شناخته راه یابی.

با مُردن و لحظه به لحظه تولد یافتن

خواهی توانست زندگی را زندگی کنی و مرگ را نیز هم

********************   

مرگ تنها برای کسانی زیباست که٬

زیبا زندگی کرده اند٬

از زندگی نهراسیده اند٬

شهامت زندگی کردن را داشته اند.

کسانی که عشق ورزیده اند٬دست افشانده اند و زندگی را جشن گرفته اند

********************

عشق طالب غیر ممکن است

عشق می گوید:

در گام نخست باید (( من )) را کنار بگذاری.

********************

تلاش نکن که زندگی را بفهمی٬

زندگی را زندگی کن!

تلاش نکن که عشق را بفهمی٬

عاشق شو!

و چنین است که خواهی دانست.

این دانستن حاصل تجربه توست.

این دانستن هرگز ویرانگر آن راز نیست.

هر چه بیشتر بدانی

در می یابی که هنوز چیزهای بیشتر و بیشتری باقی است تا بدانی.

********************

عشق نخستین گام به سوی ملکوت است و

تسلیم آخرین آن

آری تمام سفر دو گام بیش نیست.

********************

هر لحظه را به گونه ای زندگی کن

که گویی واپسین لحظه است.

و کسی چه میداند...

شاید آخرین لحظه باشد.

********************

عشق را نمی توان اداره کرد٬

پدیده ای است که پیش می آید٬

و لحظه ای که بکوشی آن را اداره کنی

همه چیز بهم می خورد.

 

تاريخ چهار شنبه 27 ارديبهشت 1391برچسب:,سـاعت 17:50 نويسنده رها

یقین دارم تو هم من را تجسم میکنی گاهی

 

به خلوت با خیال خود تکلم میکنی گاهی

هر آن لحظه که پیدا میشوی از دور مثل من

به ناگه دست وپای خویش را گم میکنی گاهی

چنان در یای نا ارام وطوفانی تو روحم را

اسیر موجهای پر تلاطم میکنی گاهی

دلم پر می شوداز اشتیاق وخواهشی شیرین

در آن لحظه که نامم راترنم میکنی گاهی

همه شعر وغزلهای پر احساس مرا با شوق

تو میخوانی  وزیر لب تبسم میکنی گاهی

تو هم مانند من لبریز از شور وجنون عشق

یقین دارم توهم من را تجسم میکنی گاهی

تاريخ دو شنبه 25 ارديبهشت 1391برچسب:,سـاعت 19:12 نويسنده رها

عشق رازی است

لبخندرازی است

اشک رازی است

عشق آن شب لبخند اشکم بود

قصه نیستم که توبگویی

یاچیزی که ببینی

یاچنان که بشنوی

 

من دردمشترکم مرافریادکن

(احمد شاملو)

 


تاريخ دو شنبه 25 ارديبهشت 1391برچسب:,سـاعت 19:9 نويسنده رها

 

  

هیچ تفاوتی نمیکند

 

 

اگر ابرها بالای سرت باشند یا نباشند!


شادیت را به روز آفتابی موکول نکن


 

آسمان با احساس تو آبی می شود…..


 

 نایت اسکین

 

اگر میدانستم انسان را به خاک میسپارند

 

خاک میشدم تا تورا به من بسپارند...

..تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد.تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

 

 

پنجره چشمهایت را به طرفم بازکن

     کمی به طرفم بچرخ

                                   شایدمدارم راپیداکنم..

  مشتریهایت گیج عطرت

                                         مرامی شناسی؟

        دورافتاده ترین عاشقت هستم

 

   کمی عشق بورز

                           سردم آقاسردم..

 

 

 

 

تاريخ یک شنبه 24 ارديبهشت 1391برچسب:,سـاعت 16:27 نويسنده رها
دويده بودم...

غصه مرا خورد...

 

وقتي ديدم

دست به سينه ايستادي...!

تمام راه را

براي

آغوشـــــت

دويده بودم...


 

تصاوير زيباسازی وبلاگ ، عروسك ياهو ، متحرك             www.bahar22.com

پرم از تو

هر چه مي تکانم خالي نمي شوم از تو...

 

.

.

.

چه ازدحامي در من به پا کرده اي!

همين تو يک نفر!

بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar22.com

تاريخ شنبه 23 ارديبهشت 1391برچسب:,سـاعت 22:55 نويسنده رها

  از آسمون من نرو

 

          ستاره ها رو کم نکن

             

 

         حالا که اینجا با منی

                  رخت عزا تنم نکن

 

     تموم لحظه های من

 

             خیره به قاب ساعته

 

           دلم نشسته بی رمق

                   

         بدون تو بی طاقته

                  

              غریبگی نکن دلم

             من به امید تو زندم

 

     به خیال با تو بودن

                          دل و رو غریبه بستم

تصاوير زيباسازی وبلاگ ، عروسك ياهو ، متحرك             www.bahar22.com

تاريخ شنبه 23 ارديبهشت 1391برچسب:,سـاعت 22:52 نويسنده رها

 

 

باز هوا بوي نم گرفته

 

دوباره دلم گرفته

نميدونم چطور ريزوردیف کنم و بگم

حرفهاي قلمبه شده توی دلمو

حرفهایی که بغض در گلو شده

نمي تونم اسم و واژه و كلمه انتخاب كنم 

واسه فريادهاي درخود شكستنم

واسه بغض هاي فرو خورده ام

واسه دردهاي درخود ريخته ام

واي

چقدر هواي دريا دارم

فقط يكي بود كه وسعت عشقمو به دريا ميدونست

فقط يكي بود كه وسعت كلمه اميد را در من مي فهميد

فقط يكي بود ......

فقط یکی بود که او هم ......

واي

چقدر دلم جرات ميخواد

چقدر فرياد ميخواد

چقدر نفس

اشك

و

مرگ ميخواد

چقدر از خستگي هایم خسته ام.

چقدر دلم . . .

 

تاريخ شنبه 23 ارديبهشت 1391برچسب:,سـاعت 22:34 نويسنده رها

وقتی اومد اونقدر آروم و بی صدا اومد که صدای قدماشو نشنیدم.

اما وقتی همه وجودم از حضورش پر شد اومدنش و باور کردم.

میدونم یه روز بی صدا از پیشم می ره...

واسه همین گوشامو تیز کردم که صدای قدمای بی صداشو بشنوم.

اونم اینو فهمیده و از خدا دو تا بال به بزرگیه دل فرشته ها گرفته که نفهمم کی منو تنها

میذاره تا این طوری واسه همیشه بمونم تو حسرت شنیدن صدای قدماش....

حالا میدونم یه روز پر می زنه و میره و اون روز دل عاشق شده من چقدر تنها میشه..........

دوستت دارم غریبه آشنای من!!!

تاريخ شنبه 23 ارديبهشت 1391برچسب:,سـاعت 22:28 نويسنده رها


عشق را گم کرده ایم 

لا به لای خاطرات،

درمیان کوچه ها....

یاکه مدفون کرده ایم،

زیر خاک باغچه

شایدهم در گور دل....

شده افسانه دگر

شمع وپروانه ،گل وبلبل....

نیست دگر فرهادی

جان به کف آماده

تاکه با تیشه ی دل بیستونی بکند

در ره شیرینی

نسیت دگر مجنونی

جان به صحرا ببرد از غم لیلایی

عشق دگر مدفون شد

درکنار لیلی،در دل شیرین

عشق را گم کرده ایم

به همین آسانی.....

تاريخ پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:,سـاعت 22:1 نويسنده رها

یک نفر...

 یک جایی...

 تمام رویاهاش تویی...

 وقتی که به تو فکر میکنه...

 احساس میکنه که زندگی واقعا با ارزشه...

 پس هر وقت دلت گرفت...

 این حقیقت را به خاطر داشته باش...

 یک نفر...

 یک جایی...

 بیقرارته...

تاريخ پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:,سـاعت 21:50 نويسنده رها

 

 

از من نپرس که چقدر دوستت دارم

اینجا تو قلب من حدو مرزی برای حضورت نیست

به من نگو که چگونه بی تو زیستن را تمرین کنم

مگه ماهی بیرون از آب می تونه نفس بکشه؟

مگه می شه هوارو از زندگی ام برداری و من زنده بمانم

تو تمام زندگی منی

تاريخ پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:,سـاعت 19:38 نويسنده رها

 

دلم گرفته

دلم عجیب گرفته است

و هیچ چیز،

نه این دقایق خوشبو، که روی شاخه ی نارنج می شود خاموش،

نه این صداقت حرفی، که در سکوت میان دو برگ این گل شب بوست

نه هیچ چیز مرا ازهجوم خالی اطراف نمی رهاند

و فکر می کنم

که این ترنم موزون حزن تا به ابد

شنیده خواهد شد.

(سهراب سپهری) 

 

 

تاريخ چهار شنبه 20 ارديبهشت 1391برچسب:,سـاعت 14:3 نويسنده رها

وقتی قدم به کاشانه قلبم نهادی، ويرانه اين قلب شکسته را اميدی تازه بخشيدی.

 

 وقتی طنين صدايت کاشانه قلبم را پر کرد، روزگار خاکستری و شب های تاريک و

خموش زندگی و لحظه های تلخ عمرم را از ياد بردم.


وقتی چشمانت را که به وسعت دريا بود و به پاکی و زلالی آب بود به من دوختی

و لبهای زيبايت برايم سخن گفت ، زندگی ام رنگ تازه ای به خود گرفت

و تازه توانستم اميد را به گونه ای شاعرانه معنا کنم ...

آری ای پرنده کوچک قلبم، در کنار تو بودن و در رويای تو بودن برای من زيباست.

 

تاريخ سه شنبه 19 ارديبهشت 1391برچسب:,سـاعت 22:13 نويسنده رها

گریان شده دلم


همچون دخترکی لجباز


پا به زمین می کوبد


تـو را میخواهد


فقط "تــــــــــــــــــو" را

تاريخ سه شنبه 19 ارديبهشت 1391برچسب:,سـاعت 22:11 نويسنده رها

زیباترین تصویری که در زندگانیم دیدم،نگاه عاشقانه و معصومانه تو بود ...

زیباترین سخنی که شنیدم، سکوت دوست داشتنی تو بود...

زیباترین احساساتم، گفتن دوست داشتن تو بود ...

زیباترین انتظار زندگیم، حسرت دیدار تو بود ...

زیباترین لحظه زندگیم، لحظه با تو بودن بود ...

زیباترین هدیه عمرم، محبت تو بود ...

زیباترین تنهاییم، گریه برای تو بود ...

زیباترین اعترافم . . . . 

 

عشق تو بود . . .

 

 

تاريخ سه شنبه 12 ارديبهشت 1391برچسب:,سـاعت 16:35 نويسنده رها
яima