عشق حقیقی
همه چی هست!!!
در هياهوي زندگي دريافتم چه دويدن هايي که فقط پاهايم را از من گرفت در حاليکه ايستاده بودم. چه غصه هايي که فقط باعث سپيدي مويم شد در حاليکه قصه ي کودکانه اي بيش نبود. دريافتم کسي هست که اگر بخواهد مي شودو اگر نه نمي شود من چك نويس احساس تو نيستم!!!! دوستت دارم هايت را جاي ديگري تمرين كن...!!.. تنهایی ام را کســی شریک نیست
حضورت در کنار من معجزه نبود نبودنت هم فاجعه نیست فردا روز دیگری برای من خواهد بود بیشتر از این برایت اشک نخواهم ریخت... یکرنگ که باشی،
زود چشمشان را میزنی، خسته میشوند از رنگ تکراریت، این روزها دوره ی رنگین کمان هاست… برای خیانت ، هزار راه هست، دست و پایم را باز کنید... میخواهم در آسمان بی کران آرزوهایم.. اوج بگیرم... اگر سنگ هم بزنند.. اگر زخمی بر بالهایم بماند... اگر سقوط کنم... اگر بمیرم.. با این اگرها باز میخواهم اوج بگیرم... با این اگرها من نامش را میگذارم زندگی! با این اگرها نگذارید عمری زندانی حسرت ها باشم ... . دخترا به پنج گروه اصلی تقسیم میشن :
سلام.چندروز بود آپي نداشتم.رفته بودم مشهد،وقت نكردم.الانم اومدم بگم نتيجه كنكورم اومد.همون مشهدفهميدم. راهنمايي و مشاوره اصفهان قبول شدم... دلم یک کوچه می خواهد... بی بن بست... وبارانی نم نم... ویک خدا... که کمی باهم راه برویم... همین!!! دلم کفش نمیخواهد... پاپوشی از چمن میخواهد... دلم باران میخواهد... دلم هیاهو نمی خواهد... می خواهد اندکی با سکوت و نسیم و باران قدم بزند... همین! غفلـت کـرده ای مـادر ! تنهايي من از اونجايي شروع شد که ... ميان اين همه " بود " منتظر يکي بودم که "نبود ".... زمستاني سرد کلاغي غذا نداشت تا جوجه هايش را سير کند گوشت بدن خود را جدا ميکرد و به جوجه هايش ميداد تا بخورند فرقـی نمـی کند چشم و ابروي تو زيباست خودت مي داني یک پسر کوچک از مادرش پرسید : چرا گریه می کنی مادرش به او گفت : زیرا من یک زن هستم . پسر بچه گفت : من نمی فهمم مادرش او را در آغوش گرفت و گفت : تو هیچگاه نخواهی فهمید بعدها پسر کوچک از پدرش پرسید : چرا مادر بی دلیل گریه می کند. پدرش تنها توانست به او بگوید : تمام زن ها برای هیچ چیز گریه می کنند. پسر کوچک بزرگ شد و به یک مرد تبدیل گشت ولی هنوز نمی دانست چرا زن ها بی دلیل گریه می کنند بالاخره سئوالش را برای خداوند مطرح کرد و مطمئن بود که خدا جواب را می داند و او از خدا پرسید : خدایا چرا زن ها به آسانی گریه میکندد؟ خدا گفت زمانی که زن را خلق کردم می خواستم که او موجود به خصوصی باشد بنابراین شانه های او را آن قدر قوی آفریدم تا بار همه دنیا را به دوش بکشد. و همچنین شانه هایش آن قدر نرم باشد که به بقیه آرامش بدهد. من به او یک نیروی درونی قوی دادم تا توانایی تحمل زایمان بچه هایش را داشته باشد و وقتی آن ها بزرگ شدند توانایی تحمل بی اعتنایی آن ها را نیز داشته باشد. به او توانایی دادم که درجایی که همه از جلو رفتن نا امید شده اند او تسلیم نشود و همچنان پیش برود. به او توانایی نگهداری از خانواده اش را دادم حتی زمانی که مریض یا پیر شده است بدون این که شکایتی بکند. به او عشقی داده ام که در هر شرایطی بچه هایش را عاشقانه دوست داشته باشد حتی اگر آن ها به او آسیبی برسانند. به او توانایی دادم که شوهرش را دوست داشته باشد و از تقصیرات او بگذرد و همیشه تلاش کند تا جایی در قلب شوهرش داشته باشد.به او این شعور را دادم که درک کند یک شوهر خوب هرگز به همسرش آسیب نمی رساند اما گاهی اوقات توانایی همسرش را آزمایش میکند و به او این توانایی را دادم که تمامی این مشکلات را حل کرده و با وفاداری کامل در کنار شوهرش باقی بماند. و در آخر به او اشک هایی دادم که بریزد . این اشک ها فقط مال اوست و تنها برای استفاده اوست در هر زمانی که به آن ها نیاز داشته باشد . او به هیچ دلیلی نیاز ندارد تا توضیح دهد چرا اشک می ریزد. خدا گفت : زیبایی یک زن در چشمانش نهفته است زیرا چشم های او دریچه روح است و در قلب او جایی که عشق او به دیگران در آن قرار دارد. اگه گریه کنی میگن کم آوردی اگه بخندی میگن دیوونس اگه دل ببندی تنهات میذارن اگه عاشق بشی دلتو میشکنن با این حال باید لحظه ای گریست دمی را خندید ساعتی را دل بست و عمری عاشقانه زیست ........... عشق غیر از تاولی پر درد نیست/ هرکس این تاول ندارد مرد نیست آمدم تا عشق را معنا کنم بلکه جای خویش را پیدا کنم آمدم دیدم که جای لاف نیست عشق غیر از عین و شین و قاف نیست واااااااي خداي من امروزخيلي خوشحالم. نتايج كنكور اومد.175 شدم.اصلافكرشو نميكردم. خداياشكرت تا ي ربع ديگه نتايج مياد.دارم ميميرم ازدلشوره. خدااااااااااااااااااااجون.هوامو داشته باش سلام. فردانتايج اوليه كنكورمياد خيلي ميترسم واسم دعاكنيد................ میگما.... تا حرف از صداقت شد... صدا قطع شد....! نزن مگه مجبوری از چیزی که سرت نمیشه حرف بزنی...؟؟ در سقوط هم می توان با شکوه با صلابت وزیبا بود این را ابشار گفت
دیوانگی بد نیستـ هوس کرده ام چنان گیــــــج شوم از تو چنانـ مست شوی از من که زمین سرگیجــــــه بگیرد و اشتباهی سالی سیصد و شصت و شش دور بگردد یکـــ روز اضافــــه تر دور ِ تو همیشه در سرم رویایی است که مرا دلخوش به زندگی نگه میدارد رویای خانه ای که در آن نیلوفر و یاس کاشته اند تورا چون ابر بهاری تورا چون آرزوی ابرها تورا چون باران تورا چون تو دوست میدارم سلام.اين مطلب زيبا رو علي جون واسم تو نظرات گذاشته بود. دلم نيومد نذارمش تو وبم: گنجشک کنج آشیانه اش نشسته بود. www.love_66.loxblog.ir هر کسی میتونه ادعای عاشق بودن داشته باشه ...
سلام.تواين پست يه نظرسنجي گذاشتم ك ممنون ميشم همراهيم كنيد. لطفاجواب رو ياتونظرات ياتوجعبه پيام بذاريد.مرسيييييييييييييييي کی میخواد مثل تو باشه مثل تو که بی نظیری مثل تو که با نگاهت ، منو از خودم می گیری کی میخواد مثل تو باشه مثل تو که تکیه گاهی تو به داد من رسیدی توی تردید و سیاهی همه چی از تو شروع شد همه چی با تو تمومه چرا دنیا رو نبینم وقتی چشمات روبرومه عشق تو پناه اخر واسه قلب نیمه جونه کی میخواد مثل تو باشه کی مثه تو مهربونه وقتی که چشای خیسم دیگه جایی رو نمی دید سلاااااااااااااااام. امروز بعد يه عالمه وقت تونستم آقامونو ببينم.واااااااااي چقدخوب بود...... امروز دهم بچه داداشم بودكلي مهمون داشتيم اونم اومده بود. من ك فقط حواسم ب اون بود.......... خيييييييييييلي دوست دارم عشق و هستی با تو معنا می شود لحظه هایم با تو معنا می شود دل که بی تو قطره ای نالایق است با تمنای تو دریا می شود میره تو شهر اونا دوستش میگه هردختری میخوای اینجا انتخاب کن تا برات بگیرم دوستش می افته که براش زن هم گرفته بود . میگه اون دوست قدیمیه ، میرم پیش اون ، حتما کمکم میکنه میکنه بیرون بوده خودشون دعوا رو تموم کنن و برن از ماشین میاد بیرون و معذرت خواهی میکنه . یهکم با هم حرف میزنن ، پسر هم داستان خودش و دوستش رو براش تعریف میکنه ، پیر زن هم ازش میخواد که بیاد پیش پیرزن زندگی کنه تا بهش کمک کنه . بعد از یه مدت اعتیاد خودش رو ترک میکنه . پیر زن هم یه دختر براش میگیره نه ، با اون کاری که اون در حق من کرد نه می خواهم ساده بنشینم و بیاندیشم که به مهربانیت شک نکنم ساده بنشینم و حس کنم جوانه زدن پیچکهای روی دیوار را حتی در اولین شب از سرد ترین فصل سال ساده بنشینم و گوش کنم به قصه ی غروب ماه ساده و بی بهانه زیر باران گریه کنم تا معنای گریه را کم کنم ساده بنشینم به انتظار با چشمانی لبریز از عشق که اینگونه انتظارم را پاسخی خواهد بود ساده بگویم تا باور کنی دلم دریاییست و دیدگانم بارانی ساده بخواهم تا دل دریاییم را طوفانی نکنی زیرا که من به دنبال ارامشی از جنس بارانم میخواهم ساده بنشینم و تمام این سادگیها را زندگی کنم "عشق" را با ساده ترین کلمات بنویسم وقتی دلم به سمت تو مایل نمیشود باید بگویم اسم دلم ، دل نمیشود دیوانهام بخوان که به عقلم نیاورند دیوانهی تو است که عاقل نمیشود تکلیف پای عابران چیست؟ آیهای از آسمان فاصله نازل نمیشود خط میزنم غبار هوا را که بنگرم آیا کسی زِ پنجره داخل نمیشود؟ میخواستم رها شوم از عاشقانهها دیدم که در نگاه تو حاصل نمیشود تا نیستی تمام غزلها معلّق اند این شعر مدتیست که کامل نمیشود
به همين سادگي...
کاش نه مي دويدم،نه غصه مي خوردم!
فقط تورا مي خواستم...
مطمــــئن باش
دستِ احتــــیاج به سمت ِتــــو که هیـــچ
به سمت ِخودم هم دراز نخواهم کرد…
شایـــد کــه تنهایی هایم
از تنهایی دق کنــــد..!!!
پشت این پنجره تکرار کنم
که تو تکرار نمی شوی!!!
اما هیچ کدام به اندازه تظاهر به دوست داشتن کثیف نیست
گروه اول دخترائی هستند كه پسرا رو بدبخت میكنن!
گروه دوم دخترائی هستند كه اشك پسرا رو در میارن!
گروه سوم دخترائی هستند كه جوون پسرا رو به لبشون میرسونن!
گروه چهارم دخترائی هستند كه كاری میكنن پسرا روزی 18 بارآرزوی مرگ
گروه 5 دخترائی هستند كه به اشتباه فكر میكنن جزو هیچكدوم از گروههای
پشـت یکــ قلـب ِ عاشـق
فرزنـدت آرامـ آرامـ جان مي سپارد
و تـو
فـرامـوش کـردن را به او نیـامـوختـهـ بـودي . .
زمستان تمام شد کلاغ مرد اما بچه هايش نجات پيدا کردند و گفتند خوب شد که مرد و از اين غذاي تکراري راحت شديم
اينست واقعيت تلخ روزگار ما...!!!!
بگویم و بدانـی
یا ...
نگویم و بدانـی
فاصله دورت نمی کند
در خوب ترین جای جهان جا داری
جایـے که دست هیچ کسـی به تو نمـی رسد.:
دلــــــــــــــم
چشم مردم به همين هاست خودت مي داني
عشق يعني هوس و شهوت و خودخواهي محض
البته واضح و پيداست خودت مي داني
دل ديوانه ي من خانه خراب غم توست
شک نکن اين هم از آنهاست خودت مي داني
من نه ، مجنون هم اگر بود نمي شد عاشق
شهر وقتي پر ليلاست خودت مي داني
خدا گفت: چیزی بگو !
گنجشک گفت: خسته ام.
خدا گفت: از چه ؟
گنجشک گفت: تنهایی، بی همدمی. کسی تا به خاطرش بپری، بخوانی، او را داشته باشی.
خدا گفت: مگر مرا نداری ؟
گنجشک گفت: گاهی چنان دور می شوی که بال های کوچکم به تو نمی رسند .
خدا گفت: آیا هرگز به ملکوتم نیامدی ؟
گنجشک سکوت کرد. بغض به دیواره های نازک گلویش فشار آورده بود.
خدا گفت: آیا همیشه در قلبت نبوده ام ؟! چنان از غیر پُرش کردی که جایی برایم نمانده.
چنان کوچک که دیگر توان پذیرشم را نداری . هرگز تنهایت گذاشتم ؟
گنجشک سر به زیر انداخت . دانه های اشک ، چشم های کوچکش را پر کرده بود .
خدا گفت : اما در ملکوت من همیشه جایی برای تو هست ، بیا !
گنجشک سر بلند کرد . دشت های آن سو تا بی نهایت سبز بود .
گنجشک به سمت بی نهایت پر گشود
دست هایت که مال من باشد ...!
هیچکس مرا...
دست کم نخواهد گرفت ...!!!
خلاصه اونم یه دختر غریبه رو انتخاب میکنه دوستشم کمک میکنه اونو براش میگیره
با زنش برمیگرده شهر خودشون وزندگی میکنه
دوست اولی هم تو شهر خودش میمونه . بعد از یه مدت معتاد میشه ،هیچی هم نداشته . یاد
میره اونجا در خونه دوستش ، اونم تااینو میبینه که معتاد شده تو خونه راش نمیده و پرتش
اینم که معتاد شده بوده کلی ناراحت میشه از این کار دوستش و میره پارکی که اون نزدیک
میبینه دو تا دزد دارن با هم سر تقسیم 200 هزار تومن پول دعوا میکنن
اینم میره اونجا ، آخرش به این نتیجه میرسن که 200 هزار تومان رو بدن به این معتاد و
200هزارتومان رو برمیداره میاد بره یه دفعه یه یه ماشین جلوی این میزنه رو ترمز . یه پیرزن
موقع عروسی میشه پیرزن بهش میگه نمیخوای اون دوستت رو دعوت کنی ؟! پسر هم میگه
پیر زن باهاش صحبت میکنه که ببخشه و دوستش هم دعوت کنه
میره در خونه دوست قدیمی تا کارت عروسی بده
دوستش رو صدا میکنه ، دوستش میاد دمه در
بهش میگه :
من مرد ، تو نامرد
اومدی تو شهرمون نامزد خودم رو برات گرفتم ازدواج کردی رفتی
من مرد ، تو نامرد
معتاد شدم کمک خواستم کمک نکردی
من مرد ، تو نامرد
عروسیم شده ، با همه اون کارات دعوتت میکنم
دوستش هم برمیگرده میگه :
من نامرد ، تو مرد
معتاد شدی رات ندادم خونه ، تا جلوی دوست دختر قدیمیت ضایع نشی و نبینت
من نامرد ، تو مرد
داداشام رو فرستادم تو پارک تا به بهونه دزد بودن 200 تومان پول بهت بدن
من نامرد ، تو مرد
مادرم رو فرستادم دنبالت تا کمک کنه ترک کنی
من نامرد ، تومرد
خواهر خودم رو گذاشتم که باهات ازدواج کنه
من نامرد ، تو مرد
هرچیکه خواستی بهم گفتی
من نامرد ، تو مرد....!!!
яima |