عشق حقیقی

همه چی هست!!!

در هياهوي زندگي دريافتم چه دويدن هايي که فقط پاهايم را از من گرفت در حاليکه ايستاده بودم.

چه غصه هايي که فقط باعث سپيدي مويم شد در حاليکه قصه ي کودکانه اي بيش نبود.

دريافتم کسي هست که اگر بخواهد مي شودو اگر نه نمي شود


به همين سادگي...


کاش نه مي دويدم،نه غصه مي خوردم!


                                 فقط تورا مي خواستم...


تاريخ یک شنبه 3 دی 1391برچسب:,سـاعت 20:47 نويسنده رها

من چك نويس احساس تو نيستم!!!! دوستت دارم هايت را جاي ديگري تمرين كن...!!..

تاريخ جمعه 17 آذر 1391برچسب:,سـاعت 14:25 نويسنده رها

 

تنهایی ام را کســی شریک نیست

مطمــــئن باش


دستِ احتــــیاج به سمت ِتــــو که هیـــچ


به سمت ِخودم هم دراز نخواهم کرد…


شایـــد کــه تنهایی هایم


از تنهایی دق کنــــد..!!!

 

تاريخ یک شنبه 14 آبان 1391برچسب:,سـاعت 18:27 نويسنده رها

 

دیگه عادت کردم
پشت این پنجره تکرار کنم
که تو تکرار نمی شوی!!!

 

download.php?imgf=1337577790_528554_391597247528192_115648031789783_1238281_281379893_n.jpg

 

تاريخ یک شنبه 14 آبان 1391برچسب:,سـاعت 18:26 نويسنده رها


حضورت در کنار من معجزه نبود

نبودنت هم فاجعه نیست

فردا روز دیگری برای من خواهد بود

بیشتر از این برایت اشک نخواهم ریخت...

تاريخ پنج شنبه 11 آبان 1391برچسب:,سـاعت 11:6 نويسنده رها

یکرنگ که باشی،

زود چشمشان را میزنی،

خسته میشوند از رنگ تکراریت،

این روزها دوره ی رنگین کمان هاست…

تاريخ پنج شنبه 11 آبان 1391برچسب:,سـاعت 11:5 نويسنده رها

کل دنيـــآ رآ هـــم کـــه دآشتــه بآشــی . . .
بــآز هــــم دلتــــ ميخــوآهــــد . . .
بعضــی وقتهــــآ . . . فقـــط بـعـضــی وقتهـــآ . . .
بـــرآی يـکــــ لحظــــه هـــم کـــه شـــده . . .
همــــه دنيـــآی يـکــــ نفــــر بآشــی. . .

تاريخ سه شنبه 18 مهر 1391برچسب:,سـاعت 17:6 نويسنده رها

آسمان هم گاهی دلش میگیرد...

من که آدمم ...

نایت اسکین

تاريخ پنج شنبه 6 مهر 1391برچسب:,سـاعت 15:32 نويسنده رها


برای خیانت ، هزار راه هست،

 


اما هیچ کدام به اندازه تظاهر به دوست داشتن کثیف نیست

تاريخ سه شنبه 4 مهر 1391برچسب:,سـاعت 20:47 نويسنده رها

دست و پایم را باز کنید...

میخواهم در آسمان بی کران آرزوهایم..

اوج بگیرم...

اگر سنگ هم بزنند..

اگر زخمی بر بالهایم بماند...

اگر سقوط کنم...

اگر بمیرم..

با این اگرها باز میخواهم اوج بگیرم...

با این اگرها من نامش را میگذارم زندگی!

با این اگرها نگذارید عمری زندانی حسرت ها باشم ... .

 

تاريخ شنبه 1 مهر 1391برچسب:,سـاعت 17:55 نويسنده رها

دخترا به پنج گروه اصلی تقسیم میشن :


‌گروه اول دخترائی هستند كه پسرا رو بدبخت میكنن!


گروه دوم دخترائی هستند كه اشك پسرا رو در میارن!

گروه سوم دخترائی هستند كه جوون پسرا رو به لبشون میرسونن!

گروه چهارم دخترائی هستند كه كاری میكنن پسرا روزی 18 بار‌آرزوی مرگ
كنن!

گروه 5 دخترائی هستند كه به اشتباه فكر میكنن جزو هیچكدوم از گروههای
 بالا نیستن
 
به افتخارهمه دخترای گل گل مثل خودم
 
روزمون مبارک

 
تاريخ سه شنبه 28 شهريور 1391برچسب:,سـاعت 11:43 نويسنده رها

سلام.چندروز بود آپي نداشتم.رفته بودم مشهد،وقت نكردم.الانم اومدم بگم نتيجه كنكورم اومد.همون مشهدفهميدم.

راهنمايي و مشاوره اصفهان قبول شدم...

تاريخ یک شنبه 26 شهريور 1391برچسب:,سـاعت 12:13 نويسنده رها

دلم یک کوچه می خواهد...

بی بن بست...

وبارانی نم نم...

ویک خدا...

که کمی باهم راه برویم...

همین!!!

دلم کفش نمیخواهد...

پاپوشی از چمن میخواهد...

دلم باران میخواهد...

دلم هیاهو نمی خواهد...

می خواهد اندکی با سکوت و نسیم و باران قدم بزند...

 همین!

تاريخ شنبه 18 شهريور 1391برچسب:,سـاعت 15:28 نويسنده رها

غفلـت کـرده ای مـادر !

پشـت یکــ
قلـب ِ عاشـق

فرزنـدت آرامـ آرامـ جان مي سپارد

و تـو

فـرامـوش کـردن را به او نیـامـوختـهـ بـودي . .

تاريخ یک شنبه 12 شهريور 1391برچسب:,سـاعت 14:2 نويسنده رها

تنهايي من از اونجايي شروع شد که ...

 

ميان اين همه " بود "

 

منتظر يکي بودم که "نبود "....

 

تاريخ پنج شنبه 2 شهريور 1391برچسب:,سـاعت 20:54 نويسنده رها

زمستاني سرد کلاغي غذا نداشت تا جوجه هايش را سير کند گوشت بدن خود را جدا ميکرد و به جوجه هايش ميداد تا بخورند
زمستان تمام شد کلاغ مرد اما بچه هايش نجات پيدا کردند و گفتند خوب شد که مرد و از اين غذاي تکراري راحت شديم
اينست واقعيت تلخ روزگار ما...!!!!  

تاريخ دو شنبه 23 مرداد 1391برچسب:,سـاعت 14:43 نويسنده رها
http://img4up.com/up2/17734562014152613498.jpg

فرقـی نمـی کند
بگویم و بدانـی
یا ...
نگویم و بدانـی
فاصله دورت نمی کند
در خوب ترین جای جهان جا داری
جایـے که دست هیچ کسـی به تو نمـی رسد.:
دلــــــــــــــم

تاريخ شنبه 21 مرداد 1391برچسب:,سـاعت 14:4 نويسنده رها

چشم و ابروي تو زيباست خودت مي داني
چشم مردم به همين هاست خودت مي داني
عشق يعني هوس و شهوت و خودخواهي محض
البته واضح و پيداست خودت مي داني
دل ديوانه ي من خانه خراب غم توست
شک نکن اين هم از آنهاست خودت مي داني
من نه ، مجنون هم اگر بود نمي شد عاشق
شهر وقتي پر ليلاست خودت مي داني

تاريخ پنج شنبه 19 مرداد 1391برچسب:,سـاعت 13:32 نويسنده رها

یک پسر کوچک از مادرش پرسید : چرا گریه می کنی

 

مادرش به او گفت : زیرا من یک زن هستم . پسر بچه گفت : من نمی فهمم

مادرش او را در آغوش گرفت و گفت : تو هیچگاه نخواهی فهمید

بعدها پسر کوچک از پدرش پرسید : چرا مادر بی دلیل گریه می کند.

پدرش تنها توانست به او بگوید : تمام زن ها برای هیچ چیز گریه می کنند.

پسر کوچک بزرگ شد و به یک مرد تبدیل گشت ولی هنوز نمی دانست چرا زن ها بی دلیل گریه می کنند

بالاخره سئوالش را برای خداوند مطرح کرد و مطمئن بود که خدا جواب را می داند و او از خدا پرسید :

خدایا چرا زن ها به آسانی گریه میکندد؟

خدا گفت زمانی که زن را خلق کردم می خواستم که او موجود به خصوصی باشد بنابراین شانه های او

را آن قدر قوی آفریدم  تا بار همه دنیا را به دوش بکشد. و همچنین شانه هایش آن قدر نرم باشد که به

بقیه آرامش بدهد.

من به او یک نیروی درونی قوی دادم تا توانایی تحمل زایمان بچه هایش را داشته باشد و وقتی آن ها

بزرگ شدند توانایی تحمل بی اعتنایی آن ها را نیز داشته باشد.

به او توانایی دادم که درجایی که همه از جلو رفتن نا امید شده اند او تسلیم نشود و همچنان پیش برود.

به او توانایی نگهداری از خانواده اش را دادم حتی زمانی که مریض یا پیر شده است بدون این که

شکایتی بکند.

به او عشقی داده ام که در هر شرایطی بچه هایش را عاشقانه دوست داشته باشد حتی اگر آن ها به

او آسیبی برسانند.

به او توانایی دادم که شوهرش را دوست داشته باشد و از تقصیرات او بگذرد و همیشه تلاش کند تا

جایی در قلب شوهرش داشته باشد.به او این شعور را دادم که درک کند یک شوهر خوب هرگز به

همسرش آسیب نمی رساند اما گاهی اوقات توانایی همسرش را آزمایش میکند و به او این توانایی را

دادم که تمامی این مشکلات را حل کرده و با وفاداری کامل در کنار شوهرش باقی بماند.

و در آخر به او اشک هایی دادم که بریزد . این اشک ها فقط مال اوست  و تنها برای استفاده اوست در

هر زمانی که به آن ها نیاز داشته باشد . او به هیچ دلیلی نیاز ندارد تا توضیح دهد چرا اشک می ریزد.

خدا گفت : زیبایی یک زن در چشمانش نهفته است زیرا چشم های او دریچه روح است و در قلب او جایی

که عشق او به دیگران در آن قرار دارد.

تاريخ سه شنبه 17 مرداد 1391برچسب:,سـاعت 17:37 نويسنده رها

اگه گریه کنی میگن کم آوردی

 

اگه بخندی میگن دیوونس

اگه دل ببندی تنهات میذارن

اگه عاشق بشی دلتو میشکنن

 

با این حال

 

باید لحظه ای گریست

دمی را خندید

ساعتی را دل بست

و عمری عاشقانه زیست ...........

تاريخ سه شنبه 17 مرداد 1391برچسب:,سـاعت 17:33 نويسنده رها

 

 

عشق غیر از تاولی پر درد نیست/

هرکس این تاول ندارد مرد نیست

آمدم تا عشق را معنا کنم

 بلکه جای خویش را پیدا کنم

 آمدم دیدم که جای لاف نیست

 عشق غیر از عین و شین و قاف نیست

 

تاريخ یک شنبه 15 مرداد 1391برچسب:,سـاعت 21:26 نويسنده رها

واااااااي خداي من امروزخيلي خوشحالم.

نتايج كنكور اومد.175 شدم.اصلافكرشو نميكردم.

خداياشكرت

تاريخ پنج شنبه 12 مرداد 1391برچسب:,سـاعت 12:40 نويسنده رها

تا ي ربع ديگه نتايج مياد.دارم ميميرم ازدلشوره.

خدااااااااااااااااااااجون.هوامو داشته باش

تاريخ چهار شنبه 11 مرداد 1391برچسب:,سـاعت 13:29 نويسنده رها

سلام.

فردانتايج اوليه كنكورمياد

خيلي ميترسم

واسم دعاكنيد................[تصویر: 63.gif][تصویر: 63.gif][تصویر: 63.gif]


تاريخ سه شنبه 10 مرداد 1391برچسب:,سـاعت 21:31 نويسنده رها

میگما.... تا حرف از صداقت شد... صدا قطع شد....!

 

نزن مگه مجبوری از چیزی که سرت نمیشه حرف بزنی...؟؟

تاريخ سه شنبه 10 مرداد 1391برچسب:,سـاعت 14:25 نويسنده رها

در سقوط هم می توان

با شکوه با صلابت

وزیبا بود

این را ابشار گفت

تاريخ پنج شنبه 5 مرداد 1391برچسب:,سـاعت 18:25 نويسنده رها

 

دیوانگی بد نیستـ

هوس کرده ام

چنان گیــــــج شوم از تو

چنانـ مست شوی از من

که زمین سرگیجــــــه بگیرد

و اشتباهی سالی سیصد و شصت و شش دور بگردد

یکـــ روز اضافــــه تر دور ِ تو

 

 

تاريخ دو شنبه 2 مرداد 1391برچسب:,سـاعت 11:14 نويسنده رها
Image Detail
تاريخ چهار شنبه 28 تير 1391برچسب:,سـاعت 12:13 نويسنده رها

همیشه در سرم رویایی است که مرا دلخوش به زندگی نگه میدارد

رویای خانه ای که در آن نیلوفر و یاس کاشته اند

تورا چون ابر بهاری

تورا چون آرزوی ابرها

تورا چون باران

تورا چون تو

            دوست میدارم      

                                          

تاريخ دو شنبه 26 تير 1391برچسب:,سـاعت 12:3 نويسنده رها

سلام.اين مطلب زيبا رو علي جون واسم تو نظرات گذاشته بود.

 

دلم نيومد نذارمش تو

 

وبم:

 

گنجشک کنج آشیانه اش نشسته بود.

خدا گفت: چیزی بگو !

گنجشک گفت: خسته ام.

خدا گفت: از چه ؟

گنجشک گفت: تنهایی، بی همدمی. کسی تا به خاطرش بپری، بخوانی، او را داشته باشی.

خدا گفت: مگر مرا نداری ؟

گنجشک گفت: گاهی چنان دور می شوی که بال های کوچکم به تو نمی رسند .

خدا گفت: آیا هرگز به ملکوتم نیامدی ؟



گنجشک سکوت کرد. بغض به دیواره های نازک گلویش فشار آورده بود.

خدا گفت: آیا همیشه در قلبت نبوده ام ؟! چنان از غیر پُرش کردی که جایی برایم نمانده.

چنان کوچک که دیگر توان پذیرشم را نداری . هرگز تنهایت گذاشتم ؟

گنجشک سر به زیر انداخت . دانه های اشک ، چشم های کوچکش را پر کرده بود .

خدا گفت : اما در ملکوت من همیشه جایی برای تو هست ، بیا !

گنجشک سر بلند کرد . دشت های آن سو تا بی نهایت سبز بود .

گنجشک به سمت بی نهایت پر گشود

www.love_66.loxblog.ir


تاريخ چهار شنبه 21 تير 1391برچسب:,سـاعت 9:26 نويسنده رها
بدی روزگار اینه که

 

هر کسی میتونه ادعای عاشق بودن داشته  

باشه  ...

جملات قشنگ گیله مرد

تاريخ سه شنبه 20 تير 1391برچسب:,سـاعت 12:34 نويسنده رها

سلام.تواين پست يه نظرسنجي گذاشتم ك ممنون ميشم همراهيم كنيد. لطفاجواب

رو ياتونظرات ياتوجعبه پيام بذاريد.مرسيييييييييييييييي

 

 

 

 

تاريخ دو شنبه 19 تير 1391برچسب:,سـاعت 16:10 نويسنده رها
 

 


دست هایت که مال من باشد ...!

هیچکس مرا...

دست کم نخواهد گرفت ...!!!



 
 
تاريخ یک شنبه 18 تير 1391برچسب:,سـاعت 10:9 نويسنده رها

07400000کی میخواد مثل تو باشه مثل تو که بی نظیری 07400000

07400000مثل تو که با نگاهت ، منو از خودم می گیری 07400000

07400000کی میخواد مثل تو باشه مثل تو که تکیه گاهی 07400000

07400000تو به داد من رسیدی توی تردید و سیاهی07400000

07400000همه چی از تو شروع شد همه چی با تو تمومه 07400000

07400000چرا دنیا رو نبینم وقتی چشمات روبرومه 07400000

07400000عشق تو پناه اخر واسه قلب نیمه جونه 07400000

07400000کی میخواد مثل تو باشه کی مثه تو مهربونه 07400000

07400000وقتی که چشای خیسم دیگه جایی رو نمی دید 07400000

07400000جز تو هیچ کسی تو دنیا حالو روزمو نفهمید 07400000

07400000همه چی از تو شروع شد همه چی با تو تمومه 07400000

07400000چرا دنیا رو نبینم وقتی چشمات روبرومه07400000
 
تاريخ شنبه 17 تير 1391برچسب:,سـاعت 9:14 نويسنده رها

سلاااااااااااااااام.

امروز بعد يه عالمه وقت تونستم آقامونو ببينم.واااااااااي چقدخوب بود......

امروز دهم بچه داداشم بودكلي مهمون داشتيم اونم اومده بود. من ك فقط حواسم ب اون بود..........

خيييييييييييلي دوست دارم

تاريخ جمعه 16 تير 1391برچسب:,سـاعت 21:15 نويسنده رها



ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ

ﺷﺎﻫﺪﯼ ﻧﺪﺍﺭﻡ
ﺟﺰ

ﮐﻮﭼﻪ ﭘﺲ ﮐﻮﭼﻪ ﻫﺎﯼ ﺧﻠﻮﺕِ

ﺩﻝ!


تاريخ پنج شنبه 15 تير 1391برچسب:,سـاعت 15:22 نويسنده رها

عشق و هستی با تو معنا می شود

لحظه هایم با تو معنا می شود

دل که بی تو قطره ای نالایق است

با تمنای تو دریا می شود

تاريخ چهار شنبه 14 تير 1391برچسب:,سـاعت 9:39 نويسنده رها

میره تو شهر اونا دوستش میگه هردختری میخوای اینجا انتخاب کن تا برات بگیرم

خلاصه اونم یه دختر غریبه رو انتخاب میکنه دوستشم کمک میکنه اونو براش میگیره

با زنش برمیگرده شهر خودشون وزندگی میکنه

دوست اولی هم تو شهر خودش میمونه . بعد از یه مدت معتاد میشه ،هیچی هم نداشته . یاد

دوستش

می افته که براش زن هم گرفته بود . میگه اون دوست قدیمیه ، میرم پیش اون ، حتما کمکم

میکنه

میره اونجا در خونه دوستش ، اونم تااینو میبینه که معتاد شده تو خونه راش نمیده و پرتش

میکنه بیرون

اینم که معتاد شده بوده کلی ناراحت میشه از این کار دوستش و میره پارکی که اون نزدیک

بوده

میبینه دو تا دزد دارن با هم سر تقسیم 200 هزار تومن پول دعوا میکنن

اینم میره اونجا ، آخرش به این نتیجه میرسن که 200 هزار تومان رو بدن به این معتاد و

خودشون دعوا رو

تموم کنن و برن

200هزارتومان رو برمیداره میاد بره یه دفعه یه یه ماشین جلوی این میزنه رو ترمز . یه پیرزن

از ماشین

میاد بیرون و معذرت خواهی میکنه . یهکم با هم حرف میزنن ، پسر هم داستان خودش و

دوستش رو

براش تعریف میکنه ، پیر زن هم ازش میخواد که بیاد پیش پیرزن زندگی کنه تا بهش کمک کنه .

بعد از یه

مدت اعتیاد خودش رو ترک میکنه . پیر زن هم یه دختر براش میگیره

موقع عروسی میشه پیرزن بهش میگه نمیخوای اون دوستت رو دعوت کنی ؟! پسر هم میگه

نه ، با اون

کاری که اون در حق من کرد نه

پیر زن باهاش صحبت میکنه که ببخشه و دوستش هم دعوت کنه

میره در خونه دوست قدیمی تا کارت عروسی بده

دوستش رو صدا میکنه ، دوستش میاد دمه در

بهش میگه :

من مرد ، تو نامرد

اومدی تو شهرمون نامزد خودم رو برات گرفتم ازدواج کردی رفتی

من مرد ، تو نامرد

معتاد شدم کمک خواستم کمک نکردی

من مرد ، تو نامرد

عروسیم شده ، با همه اون کارات دعوتت میکنم

دوستش هم برمیگرده میگه :

من نامرد ، تو مرد

معتاد شدی رات ندادم خونه ، تا جلوی دوست دختر قدیمیت ضایع نشی و نبینت

من نامرد ، تو مرد

داداشام رو فرستادم تو پارک تا به بهونه دزد بودن 200 تومان پول بهت بدن

من نامرد ، تو مرد

مادرم رو فرستادم دنبالت تا کمک کنه ترک کنی

من نامرد ، تومرد

خواهر خودم رو گذاشتم که باهات ازدواج کنه

من نامرد ، تو مرد

هرچیکه خواستی بهم گفتی

من نامرد ، تو مرد....!!!

 


 

تاريخ سه شنبه 13 تير 1391برچسب:,سـاعت 11:37 نويسنده رها

عكس و تصاویر زیبا برای زیباسازی وبلاگ شما -------------- بهاربیست دات كام ------------- BAHAR-20.COM ------------ عكس تصاویر زیباسازی وبلاگ فارسی 

می خواهم ساده بنشینم و بیاندیشم

که به مهربانیت شک نکنم ساده بنشینم و حس کنم

جوانه زدن پیچکهای روی دیوار را

حتی در اولین شب از سرد ترین فصل سال

ساده بنشینم و گوش کنم                          

 به قصه ی غروب ماه ساده و بی بهانه

زیر باران گریه کنم تا معنای گریه را کم کنم

ساده بنشینم به انتظار با چشمانی لبریز از عشق

که اینگونه انتظارم را پاسخی خواهد بود ساده بگویم

تا باور کنی دلم دریاییست و دیدگانم بارانی ساده بخواهم

 تا دل دریاییم را طوفانی نکنی

زیرا که من به دنبال ارامشی از جنس بارانم

میخواهم ساده بنشینم و تمام این سادگیها را زندگی کنم

"عشق" را با ساده ترین کلمات بنویسم

و با همه سادگی تا همیشه "دوستت دارم" را معنا کنم عكس و تصاویر زیبا برای زیباسازی وبلاگ شما -------------- بهاربیست دات كام ------------- BAHAR-20.COM ------------ عكس تصاویر زیباسازی وبلاگ فارسی

تاريخ دو شنبه 12 تير 1391برچسب:,سـاعت 10:8 نويسنده رها

وقتی دلم به سمت تو مایل نمی‌شود

باید بگویم اسم دلم ، دل نمی‌شود

دیوانه‌ام بخوان که به عقلم نیاورند

دیوانه‌ی تو است که عاقل نمی‌شود

تکلیف پای عابران چیست؟ آیه‌ای

از آسمان فاصله نازل نمی‌شود

خط می‌زنم غبار هوا را که بنگرم

آیا کسی زِ پنجره داخل نمی‌شود؟

می‌خواستم رها شوم از عاشقانه‌ها

دیدم که در نگاه تو حاصل نمی‌شود

تا نیستی تمام غزل‌ها معلّق اند

این شعر مدتی‌ست که کامل نمی‌شود

تاريخ یک شنبه 11 تير 1391برچسب:,سـاعت 11:0 نويسنده رها
яima