اشک

عشق حقیقی

همه چی هست!!!

یک پسر کوچک از مادرش پرسید : چرا گریه می کنی

 

مادرش به او گفت : زیرا من یک زن هستم . پسر بچه گفت : من نمی فهمم

مادرش او را در آغوش گرفت و گفت : تو هیچگاه نخواهی فهمید

بعدها پسر کوچک از پدرش پرسید : چرا مادر بی دلیل گریه می کند.

پدرش تنها توانست به او بگوید : تمام زن ها برای هیچ چیز گریه می کنند.

پسر کوچک بزرگ شد و به یک مرد تبدیل گشت ولی هنوز نمی دانست چرا زن ها بی دلیل گریه می کنند

بالاخره سئوالش را برای خداوند مطرح کرد و مطمئن بود که خدا جواب را می داند و او از خدا پرسید :

خدایا چرا زن ها به آسانی گریه میکندد؟

خدا گفت زمانی که زن را خلق کردم می خواستم که او موجود به خصوصی باشد بنابراین شانه های او

را آن قدر قوی آفریدم  تا بار همه دنیا را به دوش بکشد. و همچنین شانه هایش آن قدر نرم باشد که به

بقیه آرامش بدهد.

من به او یک نیروی درونی قوی دادم تا توانایی تحمل زایمان بچه هایش را داشته باشد و وقتی آن ها

بزرگ شدند توانایی تحمل بی اعتنایی آن ها را نیز داشته باشد.

به او توانایی دادم که درجایی که همه از جلو رفتن نا امید شده اند او تسلیم نشود و همچنان پیش برود.

به او توانایی نگهداری از خانواده اش را دادم حتی زمانی که مریض یا پیر شده است بدون این که

شکایتی بکند.

به او عشقی داده ام که در هر شرایطی بچه هایش را عاشقانه دوست داشته باشد حتی اگر آن ها به

او آسیبی برسانند.

به او توانایی دادم که شوهرش را دوست داشته باشد و از تقصیرات او بگذرد و همیشه تلاش کند تا

جایی در قلب شوهرش داشته باشد.به او این شعور را دادم که درک کند یک شوهر خوب هرگز به

همسرش آسیب نمی رساند اما گاهی اوقات توانایی همسرش را آزمایش میکند و به او این توانایی را

دادم که تمامی این مشکلات را حل کرده و با وفاداری کامل در کنار شوهرش باقی بماند.

و در آخر به او اشک هایی دادم که بریزد . این اشک ها فقط مال اوست  و تنها برای استفاده اوست در

هر زمانی که به آن ها نیاز داشته باشد . او به هیچ دلیلی نیاز ندارد تا توضیح دهد چرا اشک می ریزد.

خدا گفت : زیبایی یک زن در چشمانش نهفته است زیرا چشم های او دریچه روح است و در قلب او جایی

که عشق او به دیگران در آن قرار دارد.



نظرات شما عزیزان:

rainigirl
ساعت20:13---14 شهريور 1391
چرا عزیزم سر میزنم!!!وبت خیلی خوشجل شده!!

تینا
ساعت18:57---20 مرداد 1391
خیلی عالی بود

fatemeh
ساعت11:08---19 مرداد 1391

یــادت بــاشــــد ؛
وقتــــــى بــرای كَســــى همـــــه كَـــس شـــــدى،
اون كَــــس بعــــد از تــــو خیلـــــى بـــى كَــــسه . . .
یــــا بــــراى كَســــى همـــــه كَــــس نشــــو ،
یــــا اگـــــر شــــدى ؛
بـــه فـــــكر بــى كَســــى هایش هـــم بــاش


fatemeh
ساعت0:48---19 مرداد 1391
...
عشق + مراقبت = عشق مادر
عشق + ترس = عشق پدر
عشق + حمایت = عشق خواهر
عشق + مبارزه = عشق برادر
عشق + زندگی = عشق همسر
عشق + مراقبت + ترس + حمایت + مبارزه + زندگی = عشق دوست واقعی


ناصر
ساعت21:55---18 مرداد 1391
در يک روز خزان پاييزي پرستويي را در حال مهاجرت ديدم به او گفتم:
چون به دياريارم ميروي به او بگو دوستش دارم
ومنتظرش مي مانم. بهار سال بعد پرستو نفس نفس زنان آمد و گفت:
دوستش بدار ولي منتظرش نمان




ناصر
ساعت1:24---18 مرداد 1391
از خدا میخواهم آنچه را که شایسته توست به تو هدیه بدهد
نه آنچه را که آرزو داری ، زیرا گاهی آرزوهای تو کوچک است و شایستگی تو بسیار …


faty
ساعت18:18---17 مرداد 1391
ممنون رها جون شما هم با افتخار لینک شدی عزیزم.

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





تاريخ سه شنبه 17 مرداد 1391برچسب:,سـاعت 17:37 نويسنده رها
яima